نظریۀ سیاسی
نظریۀ سیاسی، شاخه ای از فلسفۀ اخلاق است که از کشف یا کاربرد مفاهیم اخلاق در فضای مناسبات سیاسی آغازمی کند. برخلاف آن چه نظر برخی فیلسوفان ایده آلیست می دانم، از دید من، همۀ جنبش های تاریخی یا جدال های انسان ها قابل تقلیل به جنبش ها یا جدال های ایده ها و نیروهای معنوی، یا حتی معلول آن ها (یا سویه هایی از آن) نیستند. بلکه برآنم که فهمیدن چنین جنبش ها و جدال هایی، فراتر از هر چیز، به معنای فهمیدن ایده ها و رویکرد آن ها به زندگی انسان است؛ عاملی که به تنهایی، برای تبدیل چنین جنبش هایی به بخشی از تاریخ انسانی و نه فقط تاریخ رخدادهای طبیعی، کفایت می کند. واژه ها، مفاهیم و کنش های سیاسی قابل فهم نمی شوند، مگر در پیش زمینۀ مسائلی که کاربران آن ها را از هم تفکیک می کند. در نتیجه، رفتارها و فعالیت های ما به احتمال زیاد بر ما پوشیده می مانند، مگر آن که مسائل حاکم بر دنیای خود را بفهمیم. حادترین این مسائل، جنگی روباز میان دو سیستم فکری است با پاسخ های متفاوت و متضاد به پرسش مرکزی سیاست از دیرباز: پرسش انقیاد و کاربرد زور. “چرا من (یا هر کس دیگر) باید از فرد دیگری پیروی کنم”؟ ” چرا نباید آن گونه که می خواهم زندگی کنم”؟ ” آیا باید اطاعت کنم”؟ ” اگر نافرمانی کنم، آیا با کاربرد زور مواجه خواهم شد”؟ ” کاربرد زور از سوی چه کسی و در چه درجه ای و به نام چه و به خاطر چه
؟”
موضوع : برچسب ها : ,